Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-05-02@02:16:51 GMT

می‌خواهم امیدوارانه قصه بگویم

تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۲۲۲۹۸

این چند جمله باعث شد پرسش‌ها خیلی زود سرازیر شوند. طبق معمول، اولین سؤال درباره ارمیا! امیرخانی هم همان جواب همیشگی را داد که ارمیا، با امیرخانی 50 ساله خیلی فرق دارد: «در کتاب اول نویسنده خودش را لو می‌دهد. تجربه زیسته خودش است. من هم خودم را لو داده‌ام و آن روزها شخصیتم هنوز شکل نگرفته بود. پس ارمیا هم شخصیت کاملی نیست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

البته همین عدم تعادل، ارمیا را دوست‌داشتنی می‌کند. من در فوتبال گل‌های ماشینی و مدرسه‌ای آلمانی‌ها را دوست ندارم. گل‌های غیرقابل‌پیش‌بینی برای من جذاب است. جذابیت شخصیت داستان هم همین است. ارمیای نامتعادل، برای خراب کردن آمده نه برای ساختن. پس ما نباید در ارمیا دنبال راه‌حل و ساختن جامعه باشیم.» 
   
حالا بحث جلسه به نسبت امید و راه‌حل با نویسنده کشیده شد: «وظیفه اخلاقی نویسنده این نیست که نسخه مخدری برای جامعه بنویسد برای خوب جلوه دادن همه چیز. نویسنده اصلا نمی‌تواند ادعا کند که من به راه‌حلی رسیده‌ام که در طول 30 ‌سال به ذهن هیچ‌کس نرسیده! ولی اگر همه دارند غر می‌زنند و نویسنده هم غر می‌زند، او دارد جامعه را مثل یک روزنامه‌نگار بازتاب می‌دهد. بله، حتما غر زدن هم وظیفه نویسنده نیست. من هم باید از جایگاه منطقه‌ای ایران در «جانستان کابلستان» تعریف کنم و هم باید احتمال کره‌شمالی شدن را در «نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ» هشدار بدهم. البته من دوست ندارم یک کتاب همه کارنامه من باشد. امیرخانی در راهش به‌عنوان یک نویسنده خسته، تمام نشده. این خستگی هم البته دلیل دارد. شاید نویسنده به راه‌حلی هم رسیده و ارائه داده اما اجرا نشده. این نویسنده را خسته می‌کند.» 
یکی از حاضران از راه‌حل امیرخانی پرسید و نسخه او درباره توسعه را پیش کشید: «کار همه ما، نویسنده و حکمران و صداوسیما این است که به سمت یک ادبیات مشترک با جامعه برویم. جامعه جوان ما با سرمایه‌های بالقوه‌اش، ادبیات توسعه را می‌تواند به‌عنوان نقطه اشتراک میان تمام خواسته‌هایش بپذیرد. من البته خودم در همین ارمیا توسعه را نقد کرده‌ام. اما جایگزینی برایش نمی‌بینم که من را با ریشم و دوستم را با کراواتش به هم وصل کند. البته این توسعه باید بومی باشد و نه از روی یک نسخه غربی برای امارات و قطر. همان‌طور که توسعه بومی ژاپن با چین متفاوت است. بله، توسعه آرمان و سقف من نیست اما حداقل‌ها و اشتراکات را تأمین می‌کند. ما مسیر را برعکس رفته‌ایم. از آرمان شروع کرده‌ایم و حداقل‌ها را از دست داده‌ایم. چیزهایی مثل کارآمدی باید در دهه 70 مطرح می‌شد نه حالا.» 
صحبت از انقلاب، جلسه را داغ‌تر کرد: «رفتار امام در سال ۵۸ درباره همه‌پرسی قانون اساسی به ما یاد داد که باید از اول فکر حالا را بکنیم. کدام انقلابی در جهان خودش را به رأی می‌گذارد؟ فرض کنید این همه‌پرسی نبود. همین سلطنت‌طلب‌ها و معارضان چه بلایی سر جمهوری اسلامی می‌آوردند؟ آن امام توانست بی‌حجاب و توده‌ای را هم پای صندوق رأی بیاورد. البته انرژی انقلابی آن روزهای جامعه، ما را از خیلی از مسائل هم غافل کرد که حالا داریم چوب همان‌ها را می‌خوریم. مسائل باید در همان سال‌ها حل می‌شد.» یک نفر پرسید: «یعنی امام برای انقلاب طرحی نداشت که دولت مدرن را هم در خود حذف کند؟» و شنید که: «امام دستگاه شاه را نفی کرد. برای اثبات انقلاب هم نسخه و راه‌حل خودش را داشت که اتفاقا همراه با پذیرش دولت مدرن بود. او مشروطه را هم دیده بود و انحرافش را و تأثیر تفکر مدرن بر آن را و می‌دانست چه می‌کند. اما دو اتفاق افتاد؛ بخش متحجر قدرت، این ساختار جدید اما دینی را هضم نکرد و البته جامعه هم نسبت به دهه 60 تغییرات زیادی کرد. بنابراین حالا نمی‌توان با نسخه سال ۵۷ جامعه را اداره کرد.»
صحبت در نهایت به تغییر و نجات ختم شد: «ما امروز نیازمند تغییریم اما راه‌حل این تغییر درونی است. دست بیگانه‌های خارج‌نشین نیست. من دنبال همین تغییر نجات‌بخش درونی‌ام. من همان‌جایی ایستاده‌ام که قبلا بودم. ایران مال ماست. من نه می‌خواهم کاسب سانسور باشم و نه ضدانقلاب شده‌ام. پالس‌های مثبت را هم می‌بینم و باید کتاب بنویسم و برای همین نسل جدید و جوانی که آینده ایران مال اوست قصه بگویم. اتفاقا قصه‌ای هم بگویم که مخاطب را نه به بن‌بست، بلکه سمت زندگی ببرد. من همین اعتراضات اخیر را هم نشانه زندگی و امید می‌دانم. پس باید امیدوارانه قصه بگویم.»

منبع: ضمیمه قفسه کتاب روزنامه جام‌جم

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: امیرخانی قصه گویی نسل جدید راه حل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۲۲۲۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

میراث «پل آستر» در سینما

«پل آستر» در کنار این که نویسندگی ماهر و سرشناس بود، در فیلمنامه‌نویسی و حتی کارگردانی در سینما نیز فعال بود.

به گزارش ایسنا، «پل آستر» رمان‌نویسنده معروف آثاری چون سه‌گانه «نیویورک» در حالی در سن ۷۷ سالگی به دلیل عوارض ناشی از بیماری سرطان درگذشت که نه تنها چهره‌ای شاخص در دنیای ادبیات بود، در عرصه سینمایی نیز تاثیرات زیادی داشت و ۱۸ رمان از آثار او از جمله «موسیقی شانس» به فیلم تبدیل شدند.

او خودش نیز وارد عرصه فیلمنامه‌نویسی شد و کار خود را با نگارش فیلمنامه «دود» (۱۹۹۵) با بازی «هاروی کایتل»، «ویلیام هرت» و «جیانکارلو اسپوزیتو» آغاز کرد و این اثر جایزه بهترین فیلمنامه اول را برای آستر از جوایز مستقل اسپریت به ارمغان آورد. همچنین فیلم «دود» که کارگردانی آن را «وین وانگ» بر عهده داشت، موفق به کسب خرس نقره‌ای جایزه هیات داوران از چهل و پنجمین جشنواره فیلم برلین هم شد.

«پل آستر» در دنباله فیلم «دود» با عنوان «صورت آبی» که در سال ۱۹۹۵ ساخته شد در کنار «وین وانگ» به صورت مشترک کارگردانی فیلم را نیز بر عهده داشت و این کمدی که بار دیگر با نقش‌آفرینی «هاروی کایتل» و «جیانکارلو اسپوزیتو» به همراه« لو رید»، «میرا سوروینو» و «مدونا»‌ بود با نقدهای متفاوتی رو به رو شد.

این نویسنده در فیلم «مرکز جهان» در ۲۰۰۱ با فیلمنامه‌ای مشترک با «وین وانگ» بار دیگر کارگردانی را تجربه کرد. این فیلم که نخستین نمایش جهانی خود را در پنجاه و چهارمین جشنواره فیلم کن تجربه کرد، نامزد دریافت جایزه مستقل اسپریت برای بهترین بازیگر زن (مولی پارکر) شد.

در سال ۱۹۹۸، آستر فیلم «لولو روی پل» را نویسندگی و کارگردانی کرد و در سال ۲۰۰۷ در فیلم «زندگی درونی مارتین فراست» با بازی «دیوید تیولیس»، «ایرنه جاکوب» و «مایکل ایمپریولی» بار دیگر نگارش فیلمنامه و کارگردانی را بر عهده داشت.

«آستر» در «دانشگاه کلمبیا»‌ تحصیل کرد و در اوایل دهه ۷۰ میلادی به پاریس مهاجرت کرد و به فعالیت‌های مختلفی از جمله ترجمه کردن پرداخت. او در سال ۱۹۷۴ میلادی به ایالات متحده آمریکا بازگشت و ازدواج کرد.

در ژانویه سال ۱۹۷۹ میلادی پدر «آستر» درگذشت و این اتفاق به دلایلی به نوشتن نخستین کتاب خاطرات این نویسنده منجر شد؛ «اختراع انزواء»  که در سال ۱۹۸۲ میلادی منتشر شد.

«آستر» با انتشار «شهر شیشه» در سال ۱۹۸۵ که نخستین جلد از سه‌گانه «نیویورک» بود به موفقیت چشمگیری دست یافت.

این نویسنده به طور مرتب در دهه ۸۰، ۹۰ و ۲۰۰۰ میلادی بیش از ده‌ها رمان از جمله «قصر ماه» (۱۹۸۹)،‌ «موسیقی شانس» (۱۹۹۰)، «کتاب توهم»‌(۲۰۰۲) و «شب پیشگویی»(۲۰۰۳) منتشر کرد.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • میراث «پل آستر» در سینما
  • بحران ادبیات داریم
  • جهان از اسرائیل می‌خواهد از حمله به رفح اجتناب کند
  • تحلیلگر اسرائیلی: جنگ پایان یافته، حمله به رفح توهمی بیش نیست
  • گوترش: تحقیقاتی مستقل درباره گورهای جمعی غزه انجام شود
  • ماجرای تمدید قرارداد اوسمار ویرا با پرسپولیس؛ سه برابر می‌خواهم!
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • آردا گولر: رئال مادرید گفت که من وارث لوکا مودریچ خواهم بود
  • آنتونی: رقم انتقالم به منچستریونایتد تاثیری روی عملکرد من ندارد
  • هیچ مسئولی نمی‌تواند طلبکار رشته کشتی باشد / نمی‌خواهم نفر اول تیم ملی باشم!